ابری رسید ؛ باد پدیدار شد وَ رفت
آمد رفیق ؛ همدمِ مکّار شد و رفت
سرزد به من جوانی برباد رفته ام
فکرو خیال سینه ی بیمار شد وَ رفت
یاری که بود تمام امید من
دل را ربود ، دشمن غدّار شد وَ رفت
هر خرمن امید که بر باد داده ام
با باد شد یکی وَ طلبکار شد و رفت
گفتند میرسد از ره نشاط و عشق
گویا رسید ؛ شهره ی بازار شد و رفت
دنیا فقط به زاویه ی چشم خود نبین
خودبینِ بیشمار که خود تار شد و رفت
تنها و غمزده در خلوتم خوشم
بختی که خفته بود پدیدار شد و رفت .
#احمدیزدانی
برچسب : نویسنده : deemeha بازدید : 161