رود هستی و من دشتممحتاج تو من هستمجاری شو عزیز منهستی تو که من هستمکافیست شوی جاریچون مرهمی و کاریمن منتظرت هستمبر تشنه نمی باری؟با یاد تو من مستمهستی تو که من هستمدلدار وفادارمدستان تو و دستمبی تو چو کویر هستماز زندگی سیر هستمبا تو چو بهارانماز سبزه سفیر هستمجان می کنم ارزانیگر قدر مرا دانیتا لحظه ی مرگ خودوابسته به پیمانی .برچسبها: رود + نوشته شده در پنجشنبه سوم آذر ۱۴۰۱ساعت ۱۱:۴۴ ب.ظ  توسط احمد یزدانی | بخوانید, ...ادامه مطلب